۱۰ محبوب ترین فیلم ترسناک بر اساس واقعیت (معرفی کامل)

۱۰ محبوب ترین فیلم ترسناک بر اساس واقعیت (معرفی کامل)

معرفی محبوب ترین فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت

فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت، آثاری سینمایی هستند که داستان های وحشتناک حقیقی را به تصویر می کشند و به دلیل ریشه های واقعی خود، عمق ترس و دلهره ای دوچندان را در مخاطب ایجاد می کنند. تماشای این فیلم ها، تجربه ای فراتر از سرگرمی صرف را ارائه می دهد، چرا که مخاطب را با ابعاد تاریک و ناشناخته وجود انسان و پدیده های ماوراءالطبیعه مواجه می سازد و این حس که این اتفاق واقعاً رخ داده است، تأثیر عمیق تری بر ذهن بیننده می گذارد.

سینمای وحشت، همواره از منابع الهام گوناگونی بهره برده است؛ از افسانه های باستانی و داستان های گوتیک گرفته تا پرونده های جنایی واقعی و رویدادهای ماوراءالطبیعه. با این حال، فیلم هایی که ریشه ای در واقعیت دارند، جایگاه ویژه ای در میان علاقه مندان به این ژانر پیدا کرده اند. این آثار نه تنها قدرت داستان گویی سینما را به نمایش می گذارند، بلکه ما را به تأمل درباره حقیقت، مرزهای عقلانیت و شکنندگی امنیت در برابر نیروهای غیرقابل درک وا می دارند. در این مقاله، به بررسی جامع و تحلیلی محبوب ترین فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت می پردازیم و تلاش می کنیم تا داستان های واقعی پشت پرده این کابوس های سینمایی را آشکار سازیم.

چرا واقعیت از داستان ترسناک تر است؟ تحلیل روانشناختی

ترس یکی از ابتدایی ترین و قدرتمندترین هیجانات انسانی است. هنگامی که به تماشای یک فیلم ترسناک می نشینیم، مغز ما به طور طبیعی بین واقعیت و خیال تمایز قائل می شود. می دانیم که هیولای روی پرده یا قاتل زنجیره ای خیالی، موجودیت خارجی ندارد و صرفاً محصول ذهن خلاق یک نویسنده است. این آگاهی، به ما اجازه می دهد تا از «ترس مدیریت شده» لذت ببریم؛ ترسی که هیجان انگیز است اما امنیت روانی ما را تهدید نمی کند.

اما زمانی که فیلمی بر اساس واقعیت بنا می شود، این مرز ظریف فرو می ریزد. اطلاع از اینکه داستانی مشابه یا حتی دقیقاً همان واقعه در دنیای واقعی رخ داده است، لایه های جدیدی از وحشت را فعال می کند. این پدیده را می توان از چندین منظر روانشناختی تحلیل کرد:

  1. تأیید وجود شرارت: داستان های واقعی وحشتناک، مانند قتل های زنجیره ای یا پدیده های ماوراءالطبیعه، وجود شرارت و نیروهای مخرب را در جهان ما تأیید می کنند. این امر می تواند حس ناامنی و آسیب پذیری درونی ما را بیدار کند. اگر چنین وقایعی برای دیگران اتفاق افتاده است، پس چرا برای ما اتفاق نیفتد؟
  2. ترس از ناشناخته و غیرقابل کنترل: بسیاری از پرونده های واقعی که منبع الهام فیلم های ترسناک هستند، با ابهام، رازآلودگی و عدم توانایی در کنترل شرایط همراه بوده اند. این عدم کنترل، به ویژه در مواجهه با پدیده های ماوراءالطبیعه یا انگیزه های ناشناخته یک قاتل، می تواند به شدت دلهره آور باشد.
  3. همذات پنداری عمیق تر: وقتی می دانیم شخصیت های یک فیلم وجود واقعی داشته اند یا رنجی که تجربه کرده اند حقیقی بوده است، همذات پنداری ما با آن ها به مراتب عمیق تر می شود. ما خود را در موقعیت آن ها تصور می کنیم و این می تواند به تجربه ای کاملاً ملموس و تأثیرگذار تبدیل شود.
  4. تأثیر عوامل واقعی: فیلم های مبتنی بر واقعیت غالباً از عکس ها، شهادت ها، یا اسناد واقعی بهره می برند. این مدارک ملموس، به تقویت حس اعتبار و واقعیت گرایی فیلم کمک کرده و موجب تشدید حس ترس و دلهره در مخاطب می شوند.
  5. بروز ترس های بنیادی: فیلم های ترسناک واقعی اغلب به ترس های بنیادی بشر مانند ترس از مرگ، از دست دادن عزیزان، جنون، یا مواجهه با نیروهای اهریمنی می پردازند. وقتی این ترس ها با چاشنی واقعیت همراه می شوند، تأثیر آن ها چندین برابر می گردد و از سد دفاعی ذهن عبور می کنند.

بنابراین، ریشه های واقعی در سینمای وحشت، نه تنها هیجان را افزایش می دهند، بلکه به ما یادآور می شوند که تاریک ترین کابوس ها گاهی اوقات در بیداری اتفاق می افتند.

معیارهای انتخاب فیلم ها در این لیست

انتخاب فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت برای تهیه یک لیست جامع و معتبر، مستلزم رعایت معیارهای مشخصی است تا هم تنوع و هم کیفیت محتوا حفظ شود. در این مقاله، فیلم ها بر اساس معیارهای زیر دسته بندی و انتخاب شده اند:

  1. محبوبیت و تأثیرگذاری فرهنگی: فیلم هایی انتخاب شده اند که در گیشه موفق بوده، مورد تحسین منتقدان قرار گرفته و توانسته اند جایگاه ویژه ای در فرهنگ عامه و ژانر وحشت کسب کنند. آثاری که پس از اکران، به مرجعیت در زیرشاخه خود تبدیل شده اند، در اولویت قرار گرفته اند.
  2. میزان وفاداری به واقعیت: تمرکز بر فیلم هایی است که الهام گرفته از وقایع واقعی هستند و نه صرفاً برگرفته از آن. در هر مورد، میزان تطابق یا تفاوت داستان فیلم با وقایع حقیقی مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا خواننده دیدگاه دقیقی از تغییرات سینمایی داشته باشد.
  3. تنوع ژانر در زیرشاخه های وحشت واقعی: برای ارائه یک تجربه کامل، سعی شده است تا فیلم ها از زیرشاخه های مختلف ژانر وحشت واقعی انتخاب شوند؛ از فیلم های جن گیری و پدیده های ماوراءالطبیعه گرفته تا قتل های زنجیره ای و داستان های بقا. این تنوع، تضمین می کند که سلیقه های مختلف مخاطبان پوشش داده شود.
  4. دسترسی به اطلاعات معتبر: برای هر فیلم، تلاش شده است تا پرونده واقعی پشت آن دارای اطلاعات مستند و معتبر باشد تا بتوان تحلیل عمیق و دقیقی ارائه داد.
  5. شهرت پرونده واقعی: برخی داستان های واقعی، به خودی خود شهرت جهانی دارند (مانند پرونده های اد و لورین وارن یا قاتل زودیاک) و همین امر به جذابیت فیلم های ساخته شده از آن ها می افزاید.

با رعایت این معیارها، لیستی از فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت گردآوری شده است که نه تنها جذاب و دلهره آور هستند، بلکه ابعاد مختلفی از حقیقت تاریک پشت پرده را برای مخاطب روشن می سازند.

لیست کامل محبوب ترین فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت

1. احضار (The Conjuring)

سال ساخت: 2013، امتیاز IMDB: 7.5، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
خانواده پرون به خانه ای قدیمی و بزرگ در حومه شهر نقل مکان می کنند. اما این خانه به سرعت تبدیل به یک کابوس وحشتناک می شود؛ درها خودبه خود باز و بسته می شوند، صداهای عجیب وغریب از گوشه و کنار شنیده می شود و کارولین، مادر خانواده، هر روز با کبودی های مرموز روی بدنش از خواب بیدار می شود. آن ها از اد و لورین وارن، محققان مشهور مسائل ماوراءالطبیعه، درخواست کمک می کنند. وارن ها با ورود به خانه متوجه می شوند که یک نیروی شیطانی قدرتمند به نام بثشبا، که سال ها قبل خود را برای شیطان قربانی کرده بود، در آنجا حضور دارد و قصد تسخیر اعضای خانواده را دارد. با شدت گرفتن پدیده های فراطبیعی، وارن ها مجبور به انجام یک مراسم جن گیری می شوند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم احضار بر اساس پرونده واقعی خانواده پرون و تحقیقات اد و لورین وارن در سال 1971 ساخته شده است. رویدادها در مزرعه ای در روستای هریسویل، رود آیلند رخ داد. خانواده پرون، شامل راجر و کارولین و پنج دخترشان (آندره آ، سیندی، نانسی، آوریل، و کریستین) ادعا کردند که توسط نیروهای اهریمنی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند.

کارولین پرون مدعی شد که موجودی نامرئی به او ضربه می زند و بوی گوشت گندیده در خانه می پیچد. دختران خانواده نیز مشاهدات وحشتناکی داشتند؛ از جمله دیدن زنی با صورت پوسیده کنار تختشان یا تکان خوردن اشیاء. اد و لورین وارن پس از بررسی خانه، به این نتیجه رسیدند که این مکان توسط روح بثشبا شِرمن تسخیر شده است. بثشبا، که در قرن هفدهم در آن ملک زندگی می کرد، متهم به پرستش شیطان و قربانی کردن کودکان بود، هرچند این اتهامات هرگز ثابت نشد.

وارن ها چندین جلسه جن گیری در خانه انجام دادند که به گفته آن ها، یکی از شدیدترین و خطرناک ترین پرونده هایشان بود. هرچند فیلم برای دراماتیزه کردن، تغییراتی در جزئیات وقایع ایجاد کرده است، اما هسته اصلی داستان، از جمله آزار و اذیت خانواده پرون و تلاش های وارن ها، به واقعیت نزدیک است. خانواده پرون پس از حدود ده سال زندگی در آن خانه، به دلیل مشکلات مالی و ادامه آزارها، مجبور به ترک آن شدند. آن ها بعدها شهادت دادند که علائم و اثرات آن رویدادها هرگز کاملاً از زندگی شان محو نشد.

2. آنابل (Annabelle)

سال ساخت: 2014، امتیاز IMDB: 5.4، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
جان، یک عروسک قدیمی و زیبا را به عنوان هدیه برای همسرش میا می خرد. این هدیه به ظاهر بی ضرر، به زودی به منبع کابوس های وحشتناکی تبدیل می شود. میا در خانه با پدیده های ماوراءالطبیعه روبه رو می شود؛ اشیاء جابه جا می شوند، صداهای ترسناک شنیده می شود و عروسک آنابل به طرز مرموزی تغییر مکان می دهد. با شدت گرفتن این اتفاقات و احساس حضور یک نیروی شیطانی، میا و جان به وحشت می افتند و به دنبال راهی برای خلاص شدن از شر این عروسک نفرین شده می گردند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
داستان واقعی آنابل به مراتب از نسخه سینمایی آن ساده تر اما دلهره آورتر است. آنابل واقعی، یک عروسک پارچه ای بزرگ و متعلق به دهه 1970 از شخصیت رگدی اَن (Raggedy Ann) بود، نه یک عروسک چینی ترسناک. در سال 1970، این عروسک توسط مادر یک دانشجوی پرستاری به نام دونا به او هدیه داده شد. دونا و هم خانه اش، اَنجی، به زودی متوجه رفتارهای عجیب عروسک شدند. آنابل خودبه خود جابه جا می شد، پیام های مرموز روی کاغذ می نوشت (مثل کمکم کن) و حتی ادعا می شد که روی بدن دونا و اَنجی خراش هایی ایجاد می کرد.

آن ها ابتدا تصور کردند که روح دختری کوچک به نام آنابل هیگینز که در گذشته در آنجا فوت کرده، در عروسک ساکن شده است. با این حال، پس از مشورت با یک واسطه روحی و سپس اد و لورین وارن، مشخص شد که این عروسک توسط یک موجود شیطانی تسخیر شده است. وارن ها تأکید کردند که ارواح واقعی در اشیاء ساکن نمی شوند، بلکه شیاطین برای فریب و آزار انسان ها، خود را به شکل ارواح درمی آورند و به اشیاء می چسبند. آن ها مراسمی برای جن گیری عروسک انجام دادند و سپس آن را به موزه خود (موزه ماوراءالطبیعه وارن) منتقل کردند. آنابل اکنون در یک محفظه شیشه ای قفل شده در این موزه نگهداری می شود و گفته می شود که هنوز هم قدرت های شیطانی خود را حفظ کرده است.

3. جن گیر (The Exorcist)

سال ساخت: 1973، امتیاز IMDB: 8.1، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
ریگان مک نیل، دختر 12 ساله و شاداب یک بازیگر مشهور، ناگهان دچار تغییرات رفتاری عجیب و وحشتناکی می شود. او با سردردهای شدید از خواب بیدار می شود، با صداهای بم و ناآشنا صحبت می کند، اشیاء در اتاقش جابه جا می شوند و حرکات غیرطبیعی از خود نشان می دهد. مادرش، کریس مک نیل، پس از ناامیدی از پزشکان و روان پزشکان که قادر به تشخیص بیماری ریگان نیستند، به یک کشیش جوان به نام پدر دامین کاراس مراجعه می کند. کاراس که خود درگیر بحران ایمان است، پس از مشاهده وضعیت ریگان، از کلیسا درخواست انجام مراسم جن گیری را می کند. با ورود کشیش با تجربه، پدر مرین، نبردی هولناک میان خیر و شر بر سر روح ریگان آغاز می شود.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم جن گیر بر اساس رمان ویلیام پیتر بلاتی، که خود از یک پرونده واقعی الهام گرفته شده، ساخته شده است. این پرونده مربوط به پسر 14 ساله ای به نام «رولاند دو» (Roland Doe)، که گاهی اوقات با نام مستعار «روبی ماینر» (Robbie Manheim) نیز شناخته می شود، در سال 1949 است. این پسر در ابتدا با تخته اویجا بازی می کرد و پس از آن، پدیده های فراطبیعی در اطراف او آغاز شد.

شاهدان عینی گزارش دادند که در خانه خانواده، صداهای خراشیده شدن شنیده می شد، اشیاء خودبه خود حرکت می کردند و صلیب ها از دیوار می افتادند. رولاند خود دچار تشنج های شدید می شد، روی بدنش کلمات و نمادهای عجیب حک می شد و با زبان هایی که هرگز یاد نگرفته بود صحبت می کرد. پزشکان و روان پزشکان نیز نتوانستند هیچ توضیح علمی برای وضعیت او پیدا کنند.

سرانجام، خانواده او با کلیسای کاتولیک تماس گرفتند و چندین کشیش، از جمله پدر ویلیام باندن و پدر والتر هالوران، مسئولیت جن گیری را بر عهده گرفتند. گزارش های جن گیری حاکی از آن است که رولاند در طول جلسات به شدت خشونت آمیز می شد، به کشیش ها حمله می کرد و تختش از زمین بلند می شد. این جلسات در بیمارستان و در حضور پزشکان و پرستاران انجام شد. در نهایت، پس از چندین هفته جن گیری، رولاند به حالت عادی بازگشت و زندگی طبیعی خود را ادامه داد. جزئیات این پرونده در سال 1993 در کتاب جن گیری رونالد دو توسط توماس ب. آلن به چاپ رسید و همچنان یکی از مستندترین و بحث برانگیزترین پرونده های جن گیری در تاریخ است.

4. کشتار با اره برقی در تگزاس (The Texas Chainsaw Massacre)

سال ساخت: 1974، امتیاز IMDB: 7.5، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: اسلشر، وحشت

خلاصه داستان فیلم:
سالی و چهار دوستش برای بازدید از قبر پدربزرگ سالی به تگزاس سفر می کنند. در مسیر، با خراب شدن ماشینشان، مجبور به جست وجوی کمک می شوند و به خانه ای قدیمی و متروکه برمی خورند. اما این خانه، محل زندگی خانواده ای از آدم خواران روانی است که توسط لذرفیس (Leatherface)، مردی غول پیکر با ماسکی از پوست انسان و اره برقی مخوفش، اداره می شود. یکی پس از دیگری، دوستان سالی به طرز وحشتناکی ناپدید می شوند و سالی در نهایت خود را در یک نبرد وحشتناک برای بقا می بیند، در حالی که صدای اره برقی در تمام خانه طنین انداز است و او را به سوی سرنوشتی نامعلوم می کشاند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم کشتار با اره برقی در تگزاس به طور مستقیم بر اساس یک واقعه خاص ساخته نشده، اما شخصیت «لذرفیس» از یکی از مخوف ترین قاتلان زنجیره ای تاریخ آمریکا، «اِد گین» (Ed Gein) الهام گرفته شده است. اد گین، ملقب به «قصاب پلینفیلد»، در دهه 1950 در ویسکانسین زندگی می کرد. او یک مرد گوشه گیر و تنها بود که پس از مرگ مادر کنترل گرش، دچار اختلالات شدید روانی شد.

در سال 1957، پس از ناپدید شدن مالک یک فروشگاه محلی، پلیس به خانه گین مشکوک شد و وارد آنجا شد. صحنه هایی که در خانه او یافت شد، فراتر از تصور بود و یکی از تاریک ترین صفحات تاریخ جنایت آمریکا را رقم زد. پلیس با ماسک هایی از پوست انسان، کاسه هایی از جمجمه، صندلی هایی با روکش پوست انسان، و سایر اشیاء ساخته شده از بقایای اجساد روبه رو شد. گین نه تنها آدم می کشت (ثابت شده که حداقل دو زن را کشته است)، بلکه اجساد را از گورستان ها بیرون می آورد و از آن ها برای ساخت وسایل تزئینی و یادگاری استفاده می کرد. ماسک پوستی لذرفیس به طور مشخص از عادت گین در پوشیدن ماسک هایی از پوست قربانیانش الهام گرفته شده است. هرچند گین از اره برقی برای قتل هایش استفاده نمی کرد و خانواده ای از آدم خواران نیز نداشت، اما ماهیت وحشیانه و غیرانسانی اعمالش، منبع الهام قدرتمندی برای خلق یکی از نمادین ترین شرورهای سینمای وحشت شد.

5. سکوت بره ها (The Silence of the Lambs)

سال ساخت: 1991، امتیاز IMDB: 8.6، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: وحشت روانشناختی، تریلر جنایی

خلاصه داستان فیلم:
کلاریس استارلینگ، کارآموز جوان و با استعداد اف بی آی، مأموریت می یابد تا با دکتر هانیبال لکتر، روان پزشک نابغه و آدم خوار زندانی، مصاحبه کند. هدف، به دست آوردن اطلاعاتی درباره قاتل زنجیره ای دیگری به نام بوفالو بیل است که زنان را به طرز فجیعی به قتل می رساند و پوست آن ها را می کند. کلاریس در این بازی روانی با لکتر، به تدریج وارد دنیای تاریک و پیچیده ذهن او می شود. در حالی که زمان برای نجات قربانی بعدی بوفالو بیل رو به اتمام است، کلاریس باید تصمیم بگیرد که آیا می تواند به اطلاعاتی که لکتر به او می دهد اعتماد کند یا خود نیز در دام بازی های ذهنی این هیولای زندانی گرفتار خواهد شد.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
شخصیت بوفالو بیل در فیلم سکوت بره ها الهام گرفته از ترکیبی از چندین قاتل زنجیره ای واقعی است که هر یک ویژگی های خاصی از این شخصیت را شکل داده اند:

  • اِد گین (Ed Gein): همانطور که قبلاً ذکر شد، اِد گین معروف به «قصاب پلینفیلد»، از اجساد انسان برای ساخت اشیاء تزئینی و پوشیدنی استفاده می کرد. این جنبه از شخصیت بوفالو بیل که پوست قربانیانش را می کند، مستقیماً از اعمال گین الهام گرفته شده است.
  • تد باندی (Ted Bundy): جذابیت و هوش بالای هانیبال لکتر، تا حدی از تد باندی، قاتل زنجیره ای کاریزماتیک و باهوش الهام گرفته شده است. باندی از جذابیتش برای فریب قربانیانش استفاده می کرد.
  • گری هیدنیک (Gary Heidnik): جنبه ای از بوفالو بیل که قربانیان زن را در زیرزمین خانه اش زندانی می کرد، از پرونده گری هیدنیک الهام گرفته شده است. هیدنیک، شش زن را در زیرزمین خانه اش در فیلادلفیا زندانی و شکنجه کرده بود.
  • جری برودوس (Jerry Brudos): برودوس که به «قاتل کفش چرمی» معروف بود، زنان را می کشت و از اجسادشان کفش های زنانه درست می کرد. این جنبه، با وسواس بوفالو بیل به پوست و تبدیل آن به لباس، همخوانی دارد.

نویسنده رمان، توماس هریس، برای خلق شخصیت هانیبال لکتر، با چندین روان پزشک جنایی و قاتل زنجیره ای مصاحبه کرده بود. این فیلم به خوبی نشان می دهد که چگونه ذهن های جنایتکار می توانند پیچیده، جذاب و در عین حال به شدت خطرناک باشند و مرزهای اخلاق و انسانیت را درهم بشکنند.

6. وحشت در آمیتی ویل (The Amityville Horror)

سال ساخت: 1979 (نسخه اصلی) / 2005 (بازسازی)، امتیاز IMDB: 5.9 (نسخه 1979) / 6.0 (نسخه 2005)، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
جورج و کتی لوتز به همراه سه فرزندشان به خانه ای بزرگ و زیبا در آمیتی ویل، نیویورک نقل مکان می کنند. این خانه قیمتی پایین تر از حد انتظار دارد، زیرا یک سال قبل، رونالد دی فئو جونیور در همین خانه، تمام اعضای خانواده اش را به قتل رسانده بود. با وجود آگاهی از این گذشته تاریک، خانواده لوتز تصمیم می گیرند زندگی جدیدی را آغاز کنند. اما به زودی، پدیده های ماوراءالطبیعه شروع می شوند؛ درها خودبه خود قفل می شوند، صدای قدم های نامرئی شنیده می شود و جورج به تدریج رفتارهای عجیب و خشونت آمیزی از خود نشان می دهد. کتی رد چنگال هایی نامرئی روی بدنش پیدا می کند و فرزندانشان از دوستان خیالی در خانه صحبت می کنند. با شدت گرفتن این وحشت، خانواده لوتز درمی یابند که مجبورند برای نجات جان خود از این خانه فرار کنند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
داستان وحشت در آمیتی ویل بر اساس رویدادهای واقعی خانواده لوتز در سال 1975 بنا شده است. این پرونده یکی از معروف ترین و بحث برانگیزترین داستان های ماوراءالطبیعه در تاریخ آمریکاست. قبل از ورود خانواده لوتز، در 13 نوامبر 1974، رونالد دی فئو جونیور، در حالی که تمام اعضای خانواده اش در خواب بودند، پدر، مادر و چهار خواهر و برادر خود را با شلیک گلوله به قتل رساند. او بعدها ادعا کرد که صداهایی از درون خانه به او دستور داده اند که این کار را انجام دهد.

یک سال پس از این قتل ها، جورج و کتی لوتز به همراه سه فرزندشان (دنیل، کریس و میسی) به آن خانه نقل مکان کردند. آن ها فقط 28 روز در خانه دوام آوردند و به دلیل آنچه «پدیده های وحشتناک و غیرقابل توضیح» توصیف کردند، با عجله از آنجا فرار کردند. ادعاها شامل موارد زیر بود: مشاهده ارواح، صداهای مرموز (مثل صدای شلیک گلوله یا راه رفتن)، خونریزی از دیوارها، بوی تعفن، تغییرات ناگهانی در دمای اتاق، و تغییر رفتار جورج که به تدریج خشن و افسرده می شد. آن ها همچنین ادعا کردند که دختر کوچکشان، میسی، با موجودی شیطانی به نام جودی دوست شده بود.

محققان مسائل ماوراءالطبیعه، اد و لورین وارن، نیز برای بررسی این خانه وارد عمل شدند و شهادت دادند که انرژی های منفی و شیطانی در آنجا وجود دارد. هرچند صحت برخی از ادعاهای خانواده لوتز مورد تردید قرار گرفته و برخی آن را یک فریب بزرگ می دانند، اما این داستان تأثیر عمیقی بر فرهنگ عامه گذاشته و به چندین کتاب، مستند و فیلم الهام بخشیده است.

7. جن گیری امیلی رز (The Exorcism of Emily Rose)

سال ساخت: 2005، امتیاز IMDB: 6.7، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: درام حقوقی، ترسناک، فراطبیعی

خلاصه داستان فیلم:
امیلی رز، دختری جوان و مذهبی، ناگهان دچار تشنج های وحشتناک و توهمات آزاردهنده می شود. پزشکان این وضعیت را صرع تشخیص می دهند، اما امیلی و خانواده اش معتقدند که او توسط نیرویی شیطانی تسخیر شده است. آن ها به سراغ یک کشیش به نام پدر ریچارد مور می روند تا مراسم جن گیری را برای امیلی انجام دهد. اما در طول این مراسم، امیلی جان خود را از دست می دهد. پدر مور به جرم قتل غیرعمد محاکمه می شود و وکیلی به نام ارین برونر وظیفه دفاع از او را بر عهده می گیرد. در دادگاه، نبردی میان علم و ایمان، عقل و ماوراءالطبیعه درمی گیرد تا مشخص شود آیا امیلی رز واقعاً بیمار بود یا توسط شیطان تسخیر شده بود.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم جن گیری امیلی رز بر اساس داستان واقعی «آنلیز میشل» (Anneliese Michel)، دختری کاتولیک آلمانی ساخته شده است. آنلیز در سال 1976 و در سن 23 سالگی پس از 67 جلسه جن گیری، جان خود را از دست داد.

آنلیز از سن 16 سالگی دچار حملات صرع و افسردگی شدید شد. به تدریج، وضعیت روانی او بدتر شد؛ او ادعا می کرد که چهره های شیطانی را می بیند، صداهای مرموزی را می شنود و بوی تعفن شدیدی حس می کند. او از خوردن غذاهای مذهبی امتناع می کرد، به خود و خانواده اش آسیب می رساند، روی زمین می خزید و با صداهای مختلف صحبت می کرد. پزشکان قادر به درمان او نبودند و داروهای تجویز شده هیچ تأثیری نداشت.

خانواده مذهبی آنلیز، با اعتقاد به تسخیر شیطانی، از کلیسا درخواست جن گیری کردند. پس از چندین بار رد درخواست، سرانجام دو کشیش به نام های ارنست آلت و آرنولد رنز، با اجازه اسقف، 67 جلسه جن گیری را در مدت 10 ماه انجام دادند (دو جلسه در هفته). در طول این جلسات، وضعیت فیزیکی آنلیز به شدت رو به وخامت گذاشت. او از خوردن غذا خودداری می کرد، دچار سوءتغذیه شدید شد و وزن خود را به طرز چشمگیری از دست داد. سرانجام، آنلیز میشل در اول ژوئیه 1976 در اثر سوءتغذیه و کم آبی شدید درگذشت.

والدین آنلیز و دو کشیش مسئول جن گیری، به جرم قتل غیرعمد محاکمه و مقصر شناخته شدند و به حبس تعلیقی محکوم گردیدند. پرونده آنلیز میشل هنوز هم یکی از بحث برانگیزترین موارد جن گیری در تاریخ است و سوالات بسیاری را درباره مرز بین بیماری روانی و تسخیر شیطانی مطرح می کند. صداهای ضبط شده از جلسات جن گیری و عکس های آنلیز قبل و بعد از این وقایع، شهادتی دلهره آور از این ماجرا هستند.

8. برکه گرگ (Wolf Creek)

سال ساخت: 2005، امتیاز IMDB: 6.2، کشور سازنده: استرالیا، ژانر: اسلشر، وحشت بقا

خلاصه داستان فیلم:
سه دوست کوله گرد به نام های لیز، کریستی و بن، در حال سفر به بیابان های استرالیا هستند. آن ها تصمیم می گیرند از پارک ملی «ولف کریک» دیدن کنند، اما پس از یک روز گشت وگذار، متوجه می شوند که ماشینشان از کار افتاده است. در این منطقه دورافتاده و متروک، ناامیدانه به دنبال کمک می گردند که با میک تیلور، یک شکارچی محلی با لبخندی دوستانه روبه رو می شوند. میک پیشنهاد می دهد که ماشینشان را تعمیر کند و آن ها را برای شب به کمپ خود می برد. اما این پیشنهاد دوستانه به زودی تبدیل به کابوسی وحشتناک می شود؛ میک تیلور یک قاتل سریالی سادیستی است که از شکنجه و قتل گردشگران لذت می برد. نبرد برای بقا در دل بیابان های بی رحم استرالیا آغاز می شود، جایی که هیچ کس صدای جیغ آن ها را نخواهد شنید.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم برکه گرگ الهام گرفته از پرونده واقعی چندین قاتل زنجیره ای در استرالیا است، که مشهورترین آن ها «ایوان میلات» (Ivan Milat) است. ایوان میلات، معروف به «قاتل کوله گردها»، در دهه 1990 در جنگل های نیو ساوت ولز استرالیا چندین کوله گرد جوان را به قتل رساند.

بین سال های 1989 تا 1993، اجساد هفت کوله گرد جوان (سه آلمانی، دو بریتانیایی و دو استرالیایی) در جنگل بلانگلو، در جنوب سیدنی، کشف شد. قربانیان همگی به طرز فجیعی شکنجه شده و به قتل رسیده بودند. سبک قتل ها و شکنجه ها نشان می داد که قاتل از سادیسم خاصی برخوردار است. میلات قربانیانش را سوار ماشین می کرد، به بهانه کمک یا رساندن آن ها به مقصد، به مناطق دورافتاده می برد و سپس آن ها را شکنجه و به قتل می رساند.

در سال 1994، ایوان میلات دستگیر و در سال 1996 به هفت فقره قتل محکوم شد. او تا زمان مرگش در سال 2019 در زندان باقی ماند. شخصیت میک تیلور در فیلم، با لهجه غلیظ استرالیایی، خشونت بی رحمانه و حیله گری اش، شباهت های بسیاری به ایوان میلات دارد. فیلم به خوبی حس ناامنی و آسیب پذیری گردشگران در مناطق دورافتاده را به تصویر می کشد و به مخاطب یادآور می شود که شیطان گاهی اوقات در لباس یک انسان مهربان ظاهر می شود.

9. آب های آزاد (Open Water)

سال ساخت: 2003، امتیاز IMDB: 5.8، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: بقا، ترسناک، درام

خلاصه داستان فیلم:
یک زوج جوان به نام های سوزان و دنیل، برای تعطیلات به یک جزیره گرمسیری سفر می کنند و تصمیم می گیرند یک روز را به غواصی بگذرانند. آن ها سوار قایقی می شوند که آن ها را به محل غواصی می برد. پس از اتمام غواصی و بازگشت به سطح آب، متوجه می شوند که قایق بدون آن ها رفته است. آن ها در وسط اقیانوس، تنها و سرگردان رها شده اند. ابتدا تصور می کنند که قایق به زودی بازخواهد گشت یا قایق دیگری آن ها را پیدا خواهد کرد، اما ساعت ها می گذرد و امیدشان به تدریج از بین می رود. با غروب آفتاب و تاریک شدن آب اطراف، سایه های مرموز کوسه ها در نزدیکی آن ها ظاهر می شوند. سرمای آب، خستگی و گرسنگی به آن ها غلبه می کند و این زوج باید برای بقا در برابر عناصر طبیعی و شکارچیان اقیانوس مبارزه کنند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم آب های آزاد بر اساس داستان واقعی و دلخراش «تام و آیلین لونرگان» (Tom and Eileen Lonergan) ساخته شده است. این زوج آمریکایی در سال 1998 برای غواصی به منطقه دیوار بزرگ مرجانی استرالیا سفر کرده بودند. در 25 ژانویه 1998، آن ها به همراه یک گروه غواصی، سوار قایقی شدند تا به دیوار بیرونی سنت کریسپین بروند.

پس از اینکه گروه غواصی به قایق بازگشت، متأسفانه، خدمه قایق به اشتباه تصور کردند که تمام مسافران شمارش شده اند و بدون تام و آیلین، حرکت کردند. این زوج به مدت دو روز در وسط اقیانوس، حدود 40 مایل دورتر از ساحل، سرگردان ماندند. هیچ کس متوجه غیبت آن ها نشد تا اینکه دو روز بعد، در 27 ژانویه، وسایل غواصی آن ها (شامل ماسک و جلیقه غواصی با نام هایشان) در آب پیدا شد و قایقرانان متوجه اشتباه فاجعه بار خود شدند. یک عملیات جست وجوی گسترده آغاز شد، اما متأسفانه هرگز اثری از تام و آیلین پیدا نشد.

دفترچه خاطرات آیلین که در یکی از وسایلشان پیدا شد، جزئیات وحشتناک سرگردانی آن ها را فاش کرد. او نوشته بود که ساعت ها بدون آب و غذا روی آب سرگردان بودند و کوسه ها اطرافشان حلقه زده بودند. شرایط سخت و ناامیدی، به تدریج بر آن ها غلبه کرده بود. این فاجعه به تغییرات جدی در پروتکل های ایمنی و شمارش غواصان در استرالیا منجر شد. فیلم آب های آزاد به خوبی حس وحشت، درماندگی و ترس از طبیعت وحشی را در این موقعیت به تصویر می کشد.

10. شباهت کامل (Dead Ringers)

سال ساخت: 1988، امتیاز IMDB: 7.2، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: تریلر روانشناختی، درام، وحشت

خلاصه داستان فیلم:
الیوت و بورلی مانتل، دوقلوهای نابغه و جراحان زنان و زایمان موفق هستند که همه چیزشان مشترک است؛ از ظاهر و حرفه گرفته تا روابط شخصی. آن ها حتی بدون اینکه بیماران متوجه شوند، هویتشان را با هم عوض می کنند. اما این تعادل بیمارگونه، با ورود زنی به نام کلر که هر دو عاشق او می شوند، به هم می ریزد. بورلی به کلر علاقه مند می شود و این رابطه، حسادت و وابستگی افراطی الیوت را برمی انگیزد. الیوت نمی تواند تحمل کند که نیمه دیگر خود را از دست بدهد و همین امر، دوقلوها را به سمت جنون و انزوا می کشاند. مرز بین واقعیت و توهم برای آن ها محو می شود و هر دو به سمت خودتخریبی و یک بازی خطرناک می روند که تنها یک پایان می تواند داشته باشد: نابودی.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم شباهت کامل الهام گرفته از داستان واقعی و دلخراش برادران دوقلوی «استوارت و سیریل مارکوس» (Stewart and Cyril Marcus) است. این دو برادر نابغه، جراحان زنان و زایمان بسیار موفق و محترمی در نیویورک بودند. آن ها از نظر ظاهری بسیار شبیه به هم بودند و زندگی حرفه ای و شخصی آن ها به شدت در هم تنیده بود.

وابستگی شدید این دو برادر به یکدیگر و ناتوانی شان در داشتن یک زندگی مستقل، به تدریج به یک فاجعه تبدیل شد. آن ها به مصرف شدید باربیتورات (نوعی آرام بخش) و سایر مواد مخدر روی آوردند. این اعتیاد و انزوای اجتماعی، سلامت روانی آن ها را به شدت تحت تأثیر قرار داد. در نهایت، در سال 1975، هر دو برادر به طرز مرموزی در آپارتمان خود در منهتن جان باختند. ابتدا استوارت درگذشت و سپس سیریل، که به نظر می رسید به دلیل شوک و ناتوانی در کنار برادرش، چند روز بعد در همان آپارتمان فوت کرد.

جزئیات دقیق مرگ آن ها هنوز هم کاملاً روشن نیست، اما تحقیقات نشان داد که آن ها در اثر مصرف بیش از حد مواد و شرایط نامناسب زندگی فوت کرده اند. داستان آن ها به نمادی از وابستگی بیمارگونه و فروپاشی روانی تبدیل شد که دیوید کراننبرگ، کارگردان فیلم، آن را به شکلی هنرمندانه و ترسناک در شباهت کامل به تصویر کشید.

11. هنری: تصویر یک قاتل زنجیره ای (Henry: Portrait of a Serial Killer)

سال ساخت: 1986، امتیاز IMDB: 7.0، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: جنایی، ترسناک، تریلر

خلاصه داستان فیلم:
هنری، مردی ساکت و خونسرد، یک قاتل زنجیره ای بی رحم است. او بدون هیچ انگیزه مشخصی، به قتل زنان، مردان و حتی خانواده های کامل می پردازد. برای هنری، قتل یک سرگرمی روزمره و یک عمل عادی است و او هیچ احساس پشیمانی یا گناهی نسبت به اعمالش ندارد. زمانی که دوستش، اوتیس، نیز وارد دنیای تاریک او می شود، جنایت ها به شکلی وحشیانه تر ادامه پیدا می کنند. فیلم، تصویر بی رحمانه و واقع گرایانه ای از ذهن یک قاتل زنجیره ای ارائه می دهد، مردی که در ظاهر عادی به نظر می رسد اما در درون، هیولایی واقعی پنهان کرده است. در دنیایی که قاتلان چهره ای عادی دارند، چه کسی می تواند هنری را متوقف کند؟

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم هنری: تصویر یک قاتل زنجیره ای بر اساس داستان واقعی «هنری لی لوکاس» (Henry Lee Lucas)، یکی از مخوف ترین و پرحاشیه ترین قاتلان زنجیره ای تاریخ آمریکا، ساخته شده است. لوکاس، متولد 1936، ادعا کرد که در طول زندگی خود بیش از 600 قتل انجام داده است، هرچند تعداد واقعی قربانیان او هرگز به طور دقیق مشخص نشد و مقامات تنها توانستند حدود 11 قتل را به او ارتباط دهند.

هنری لی لوکاس، اغلب با دوستش اوتیس تول (Ottis Toole) و خواهرزاده اوتیس، بِکی (Becky) به سفر و قتل می پرداخت. او به شیوه های بسیار بی رحمانه و بدون انگیزه مشخصی، اغلب صرفاً برای لذت بردن از کشتن، قربانیان خود را به قتل می رساند. روش های او شامل خفه کردن، ضرب و شتم، و ضربات چاقو بود. داستان زندگی لوکاس، که از کودکی آشفته و خشونت بار رنج می برد، به یکی از مورد مطالعه ترین پرونده ها در زمینه روانشناسی جنایی تبدیل شده است.

فیلم هنری به دلیل نمایش بی پرده و واقع گرایانه از خشونت و روان یک قاتل، در زمان اکران خود با جنجال های زیادی روبه رو شد و در بسیاری از کشورها با محدودیت اکران یا سانسور مواجه گشت. این فیلم، تصویری بی رحمانه از آناتومی یک قاتل زنجیره ای ارائه می دهد که تأکید می کند شرارت می تواند در عادی ترین انسان ها نیز پنهان شده باشد.

12. زودیاک (Zodiac)

سال ساخت: 2007، امتیاز IMDB: 7.7، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: معمایی، تریلر، جنایی

خلاصه داستان فیلم:
داستان فیلم به اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 در سان فرانسیسکو بازمی گردد، جایی که یک قاتل سریالی مرموز، خود را زودیاک می نامد و با کشتن افراد بی گناه، شهر را به وحشت می اندازد. او نه تنها قربانیانش را به طرز بی رحمانه ای به قتل می رساند، بلکه با ارسال نامه های رمزگذاری شده و تهدیدآمیز به پلیس و روزنامه ها، با آن ها بازی می کند. رابرت گریس میت، یک کارتونیست روزنامه، به همراه یک روزنامه نگار و دو کارآگاه، هر یک به شکلی درگیر این پرونده حل نشده می شوند. در حالی که سال ها می گذرد و تعداد قتل ها افزایش می یابد، زودیاک همچنان فراری است و هرگز دستگیر نمی شود، اما این افراد وسواس گونه به دنبال کشف هویت او می گردند. فیلم، تصویری دقیق و نفس گیر از تحقیقات طاقت فرسا و پیامدهای روانی این پرونده را ارائه می دهد.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم زودیاک به دقت بر اساس پرونده واقعی و حل نشده قاتل زودیاک (Zodiac Killer) ساخته شده است. زودیاک یکی از مرموزترین و مشهورترین قاتلان زنجیره ای در تاریخ آمریکاست که در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 در شمال کالیفرنیا فعال بود.

بین دسامبر 1968 و اکتبر 1969، زودیاک به پنج قتل تأیید شده (دو زن و سه مرد) در مناطق مختلف کالیفرنیا اعتراف کرد، اگرچه او خود ادعا کرده بود که بیش از 37 نفر را کشته است. او قربانیان خود را به روش های مختلف، از جمله تیراندازی و ضربات چاقو، به قتل می رساند. چیزی که زودیاک را منحصر به فرد می کرد، ارتباط مداوم و چالش برانگیز او با پلیس و رسانه ها بود.

او نامه های تهدیدآمیز، همراه با کدهای رمزی (معروف به رمزهای زودیاک)، برای روزنامه ها ارسال می کرد و از مقامات می خواست که آن ها را منتشر کنند، در غیر این صورت تهدید به قتل های بیشتری می کرد. برخی از این رمزها توسط غیرنظامیان رمزگشایی شدند، اما برخی دیگر هرگز به طور کامل حل نشدند و حاوی سرنخ هایی بودند که هویت او را آشکار نمی کردند. علی رغم تحقیقات گسترده و ده ها مظنون، هویت واقعی قاتل زودیاک هرگز فاش نشد و پرونده او همچنان باز است. این پرونده، تأثیر عمیقی بر قربانیان، خانواده هایشان و همچنین محققانی که سال ها عمر خود را صرف حل این معمای هولناک کردند، گذاشت.

13. دختر همسایه (The Girl Next Door)

سال ساخت: 2007، امتیاز IMDB: 6.7، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: درام، جنایی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
مگ لافلین و خواهر کوچک ترش، سوزان، پس از مرگ والدینشان در یک حادثه، مجبور می شوند به خانه خاله شان، روث چندلر، و سه پسر او نقل مکان کنند. روث، زنی به ظاهر مذهبی اما به شدت آشفته و سادیستی است. به زودی، مهمان نوازی روث جای خود را به آزار و اذیت های وحشتناک می دهد. مگ به طرز فجیعی مورد شکنجه روحی و جسمی قرار می گیرد، نه تنها از طرف روث و فرزندانش، بلکه حتی توسط همسایه هایی که از این وضعیت آگاه اند اما هیچ کمکی نمی کنند. بازی های بیمارگونه ای که در ابتدا به نظر تنبیه ساده می رسند، به شکنجه های غیرانسانی تبدیل می شوند. فیلم، رنج و درماندگی مگ را به طرز دلخراشی به تصویر می کشد و نشان می دهد که چگونه بی تفاوتی اطرافیان می تواند به یک فاجعه انسانی منجر شود.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم دختر همسایه بر اساس رمان پرفروش جک کچم و الهام گرفته از یکی از وحشتناک ترین پرونده های کودک آزاری و قتل در تاریخ آمریکاست: پرونده «سیلویا لایکنز» (Sylvia Likens) در سال 1965.

سیلویا لایکنز، دختری 16 ساله، به دلیل مشکلات مالی خانواده اش، به طور موقت به سرپرستی زنی به نام «گرترود بنیشفسکی» (Gertrude Baniszewski) در ایندیاناپولیس سپرده شد. اما این زن نه تنها از سیلویا مراقبت نکرد، بلکه او را به طرز وحشیانه ای مورد آزار و شکنجه قرار داد. آنچه این پرونده را به شدت تکان دهنده می کند، شرکت دادن فرزندان خود گرترود و حتی برخی از کودکان همسایه در این شکنجه ها بود.

سیلویا روزها و شب ها تحت شکنجه های فیزیکی و روحی غیرقابل تصوری قرار گرفت. او گرسنگی کشید، مورد ضرب و شتم قرار گرفت، با سیگار سوزانده شد، روی بدنش حکاکی کردند و در نهایت، در اکتبر 1965 در اثر جراحات و سوءتغذیه جان خود را از دست داد. غم انگیزترین بخش این ماجرا، بی تفاوتی همسایگانی بود که از آنچه در خانه گرترود می گذشت آگاه بودند اما هیچ اقدامی برای نجات سیلویا انجام ندادند. گرترود بنیشفسکی، دختر بزرگش پائولا و چند نفر دیگر از شرکت کنندگان در این جنایت، محاکمه و به جرم قتل و آزار محکوم شدند. این پرونده به نمادی از تاریکی های وجود انسان و پیامدهای وحشتناک بی تفاوتی اجتماعی تبدیل شده است.

14. کابوس در خیابان اِلم (A Nightmare on Elm Street)

سال ساخت: 1984، امتیاز IMDB: 7.4، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: اسلشر، وحشت فراطبیعی

خلاصه داستان فیلم:
چند نوجوان در یک شهر کوچک، همگی کابوس های مشترکی از یک مرد ترسناک با تیغ های چاقو به جای انگشتان، به نام فردی کروگر، می بینند. اما این کابوس ها فقط رویا نیستند؛ فردی کروگر می تواند در دنیای واقعی نیز قربانیان خود را به قتل برساند. هنگامی که نانسی تامپسون متوجه می شود که دوستانش یکی پس از دیگری در خواب کشته می شوند، باید راهی برای بیدار ماندن و مبارزه با این هیولای خیالی پیدا کند. او درمی یابد که فردی کروگر، روح یک قاتل کودک است که سال ها پیش توسط والدین قربانیانش به آتش کشیده شده بود و حالا برای انتقام بازگشته است.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
مفهوم مرگ در خواب که هسته اصلی فیلم کابوس در خیابان اِلم را تشکیل می دهد، الهام گرفته از مقالاتی در لس آنجلس تایمز بود که وس کراون، کارگردان فیلم، آن ها را خوانده بود. این مقالات درباره پناهندگان لائوسی (اهالی لائوس در آسیای جنوب شرقی) بودند که پس از مهاجرت به آمریکا، دچار کابوس های وحشتناک می شدند و در نهایت در خواب، به طرز مرموزی جان خود را از دست می دادند.

این پدیده که به سندرم مرگ ناگهانی غیرمنتظره بزرگسالان (SUNDS) معروف شد، عمدتاً در میان مردان جوان لائوسی رخ می داد. آن ها از کابوس های هولناک خود می گفتند، از خوابیدن وحشت داشتند و در نهایت، در خواب می مردند، بدون اینکه هیچ دلیل فیزیکی یا پزشکی قابل توجیهی برای مرگشان یافت شود. پزشکان پس از معاینات دقیق، هیچ آسیبی به لحاظ فیزیکی در بدن آن ها پیدا نکردند.

این پدیده به شدت با استرس های روانی ناشی از مهاجرت، آسیب های پس از جنگ، و فشارهای فرهنگی مرتبط دانسته شد. کراون از این ایده که ترس می تواند به معنای واقعی کلمه شما را بکشد و دنیای رویاها می تواند به واقعیت نفوذ کند، برای خلق شخصیت فردی کروگر و دنیای خیالی-واقعی اش الهام گرفت. اگرچه فردی کروگر یک شخصیت کاملاً تخیلی است، اما ریشه این ایده که خواب می تواند مرگبار باشد، از اتفاقات واقعی نشأت گرفته است.

15. ورونیکا (Veronica)

سال ساخت: 2017، امتیاز IMDB: 6.2، کشور سازنده: اسپانیا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
ورونیکا، دختری جوان که پس از مرگ پدرش مسئولیت مراقبت از سه خواهر و برادر کوچک تر خود را بر عهده دارد، در یک روز خورشیدگرفتگی، به همراه دوستانش در مدرسه تصمیم می گیرد با استفاده از تخته اویجا (Ouija Board) با روح پدرش تماس بگیرد. اما به جای برقراری ارتباط با پدر، او ناخواسته یک نیروی شیطانی و قدرتمند را احضار می کند. پس از این جلسه، ورونیکا شروع به تجربه رویاهای وحشتناک، توهمات و پدیده های فراطبیعی در خانه شان می کند. او متوجه می شود که موجود شیطانی که احضار کرده، قصد آسیب رساندن به او و خانواده اش را دارد و باید پیش از اینکه دیر شود، راهی برای متوقف کردن این نیروی تاریک پیدا کند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم ورونیکا بر اساس یکی از مشهورترین و تنها پرونده های پلیسی تأییدشده از پدیده های ماوراءالطبیعه در اسپانیا ساخته شده است. این پرونده مربوط به «استفانیا گوتیرز لازارو» (Estefanía Gutiérrez Lázaro) در سال 1991 است.

استفانیا، دختری 18 ساله، پس از اینکه در مدرسه به همراه دوستانش با تخته اویجا بازی کرده بود، دچار اتفاقات عجیب و غریبی شد. او شروع به تجربه تشنج، توهمات و شنیدن صداهای نامفهوم کرد. خانواده اش نیز پدیده های فراطبیعی در خانه گزارش دادند؛ از جمله حرکت اشیاء، صداهای عجیب، و احساس حضور یک نیروی نامرئی. استفانیا به تدریج ضعیف تر و آشفته تر شد و پس از حدود 6 ماه رنج بردن از این وضعیت، به طور ناگهانی و مرموزی درگذشت. کالبدشکافی دلیل مشخصی برای مرگ او پیدا نکرد.

آنچه این پرونده را منحصر به فرد می کند، شهادت رسمی پلیس است. در سال 1992، پس از تماس خانواده با پلیس، بازرس ارشد، خوزه پدرو نگراس، به همراه تیمش به خانه خانواده لازارو رفت. او در گزارش رسمی خود، مشاهده پدیده های غیرقابل توضیح را تأیید کرد؛ از جمله صدای کوبیدن و مالش در خانه، باز و بسته شدن درها و پنجره ها بدون هیچ دلیل فیزیکی، و حتی مشاهده یک صلیب که از دیوار کنده شده و به هوا پرتاب شده بود. این گزارش، فیلم ورونیکا را به یکی از معتبرترین فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت تبدیل کرده است، چرا که توسط مقامات رسمی پلیس تأیید شده است.

16. جعبه دیبوک (The Possession)

سال ساخت: 2012، امتیاز IMDB: 5.9، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
کلاید و استفانی برچ، زوجی که به تازگی از هم جدا شده اند، برای دیدار با دخترانشان، هانا و امیلی، تلاش می کنند. روزی امیلی در یک فروشگاه دست فروشی جعبه ای چوبی قدیمی می خرد. از همان لحظه، زندگی خانواده دچار آشوب می شود. امیلی به سرعت دچار تغییرات رفتاری عجیبی می شود؛ او منزوی و پرخاشگر می گردد، زمزمه هایی می شنود و به طرز بیمارگونه ای به جعبه وابسته می شود. کلاید به تدریج متوجه می شود که جعبه خانه یک روح شیطانی به نام دیبوک (Dybbuk) است که در فرهنگ یهودیان به ارواح سرگردان و بدخواه گفته می شود. با شدت گرفتن اتفاقات ترسناک و تسخیر شدن امیلی، کلاید باید برای نجات دخترش با این نیروی اهریمنی مبارزه کند و از متخصصان مذهبی برای جن گیری کمک بگیرد.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم جعبه دیبوک بر اساس داستان واقعی «جعبه دیبوک» ساخته شده است. این جعبه، یک جعبه شراب چوبی کوچک است که ادعا می شود توسط یک روح شیطانی یهودی (دیبوک) تسخیر شده است. داستان این جعبه در اوایل دهه 2000 شهرت یافت.

جعبه دیبوک متعلق به یک زن بازمانده از هولوکاست بود که آن را به آمریکا آورده بود. این زن معتقد بود که جعبه دارای قدرتی شیطانی است و پس از مرگش، نوه اش آن را در یک حراجی آنلاین در eBay به فروش گذاشت. او به خریدار هشدار داد که جعبه نفرین شده است. اولین خریدار، کوین منی (Kevin Mannis)، بلافاصله پس از خرید جعبه، اتفاقات عجیب و غریبی را تجربه کرد؛ کابوس های وحشتناک، بوی بد و احساس حضور شیطانی. او سعی کرد جعبه را به مادرش هدیه دهد، اما مادرش نیز دچار حمله قلبی شد. منی سرانجام جعبه را دوباره در eBay به فروش گذاشت و از این رویدادها رهایی یافت.

جعبه به دست جوزف کائین (Joseph Haxton) رسید، مردی که معتقد بود این جعبه ریشه در واقعیت دارد و توسط یک دیبوک تسخیر شده است. او ادعا کرد که جعبه باعث بیماری و بدشانسی در خانواده اش شده است. در نهایت، جعبه دیبوک به زاک بگنس (Zak Bagans)، مجری برنامه تلویزیونی ماجراهای شبح (Ghost Adventures)، فروخته شد و او نیز ادعا کرد که از سوی جعبه، انرژی های منفی دریافت کرده است. این جعبه اکنون در موزه او در لاس وگاس نگهداری می شود و با داستان های ترسناک بسیاری همراه است.

17. هیولا (Monster)

سال ساخت: 2003، امتیاز IMDB: 7.3، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: زندگینامه ای، جنایی، درام

خلاصه داستان فیلم:
فیلم هیولا بر اساس داستان واقعی آیلین وورنوس (Aileen Wuornos) ساخته شده است. این فیلم، زندگی آیلین، یک کارگر جنسی را به تصویر می کشد که در فلوریدا با مشکلات مالی و روانی دست و پنجه نرم می کند. او پس از آشنایی با زنی به نام سلبی، به او دل می بندد و برای تأمین هزینه های زندگی و فرار از فقر و بی خانمانی، به قتل مشتریان مرد خود روی می آورد. آیلین ادعا می کند که قربانیانش قصد تجاوز به او را داشته اند و او برای دفاع از خود، آن ها را به قتل رسانده است. فیلم، به بررسی انگیزه های پیچیده آیلین، روابطش و فروپاشی روانی او می پردازد که چگونه او را از یک قربانی به یک قاتل سریالی تبدیل می کند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
هیولا یک درام جنایی بیوگرافیک است که به طور دقیق بر اساس زندگی واقعی «آیلین وورنوس» (Aileen Wuornos) ساخته شده است. آیلین وورنوس بین سال های 1989 تا 1990، هفت مرد را در فلوریدا به قتل رساند. او یک کارگر جنسی بود و قربانیانش را در امتداد بزرگراه های فلوریدا پیدا می کرد.

وورنوس مدعی بود که تمام قتل ها در دفاع از خود اتفاق افتاده اند. او اظهار داشت که مشتریانش قصد تجاوز یا آزار و اذیت او را داشتند و او برای نجات جان خود، آن ها را با شلیک گلوله به قتل رساند و سپس از اموالشان دزدی کرد. با این حال، دادگاه او را به هفت فقره قتل محکوم کرد.

زندگی آیلین از همان ابتدا با فاجعه همراه بود. پدرش قبل از تولد او به جرم تجاوز به زندان افتاده بود و مادرش در سن چهار سالگی او را ترک کرده بود. او از کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود و به تدریج به زندگی خیابانی و کارگری جنسی روی آورد. شارلیز ترون برای ایفای نقش آیلین وورنوس، تغییرات فیزیکی چشمگیری در خود ایجاد کرد و توانست اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن را از آن خود کند. آیلین وورنوس پس از 12 سال انتظار در سالن اعدامی ها، در سال 2002 با تزریق کشنده اعدام شد. پرونده او، بحث های بسیاری را درباره قربانی بودن، جنون، و سیستم قضایی برانگیخت.

18. ماهی سرد (Cold Fish)

سال ساخت: 2010، امتیاز IMDB: 7.1، کشور سازنده: ژاپن، ژانر: جنایی، درام، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
نوبویوکی، مردی آرام و ساکت است که یک مغازه ماهی فروشی کوچک دارد و درگیر مشکلات خانوادگی با دختر سرکشش، میتسوکو، و همسر دومش است. یک روز، میتسوکو به دلیل دزدی در یک فروشگاه دستگیر می شود. اما یک ماهی فروش کاریزماتیک و به ظاهر مهربان به نام ساکاموتو، پادرمیانی کرده و از دستگیری او جلوگیری می کند. نوبویوکی به تدریج با ساکاموتو و همسرش آشنا می شود و آن ها را افراد خوش قلبی می یابد. اما کم کم، نوبویوکی به رازهای تاریک و هولناکی درباره ساکاموتو و تجارت ماهی فروشی او پی می برد؛ رازهایی که شامل قتل، تجزیه اجساد و فساد گسترده می شود. او در یک بازی خطرناک گرفتار می شود که از آن راه فراری نیست.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم ماهی سرد الهام گرفته از پرونده قتل های واقعی و شوکه کننده «سایتاما» (Saitama murders) در ژاپن است که در سال 1993 رخ داد. این پرونده شامل «گِن سِکی» (Gen Sekine) و همسرش «هیرکو اوگورا» (Hiroko Ogura) بود که یک فروشگاه حیوانات خانگی را اداره می کردند. آن ها به قتل و تجزیه اجساد چهار نفر متهم شدند.

سکی و همسرش از طریق فریب، قربانیان خود را به دام می انداختند. آن ها افراد را به بهانه سرمایه گذاری یا استخدام فریب می دادند و سپس آن ها را به قتل می رساندند. چیزی که این پرونده را به شدت وحشتناک کرده بود، روش های آن ها برای از بین بردن اجساد بود. آن ها اجساد را در اسید حل می کردند یا آن ها را سوزانده و سپس استخوان ها را به قطعات کوچک تبدیل می کردند تا هیچ اثری باقی نماند. این کارها، با خونسردی و بی رحمی تمام انجام می شد.

فیلم ماهی سرد به خوبی ماهیت تاریک و پنهان این جنایات را به تصویر می کشد و نشان می دهد که چگونه یک فرد عادی می تواند درگیر تاریک ترین اعمال انسانی شود. شخصیت ساکاموتو در فیلم، با کاریزما و ظاهر فریبنده اش، بسیار شبیه به جن سکی است که توانست بسیاری را فریب دهد و مرتکب جنایات هولناک شود.

19. وینچستر (Winchester)

سال ساخت: 2018، امتیاز IMDB: 5.4، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
سارا وینچستر، بیوه ثروتمند و وارث شرکت اسلحه سازی وینچستر، معتقد است که روح افرادی که با تفنگ های وینچستر کشته شده اند، عمارت بزرگ و پیچیده او را تسخیر کرده اند. او یک خانه عظیم و بی وقفه در حال ساخت در سن خوزه، کالیفرنیا، می سازد که شامل صدها اتاق و هزاران پله است. سارا با این باور که باید اتاق هایی برای اسکان ارواح خوب و گیج کردن ارواح خبیث ایجاد کند، شبانه روز به ساخت و ساز ادامه می دهد. دکتر اریک پرایس، روان پزشکی شکاک، برای ارزیابی سلامت روانی سارا به این عمارت فرستاده می شود. اما با ورود به خانه، او نیز با پدیده های فراطبیعی و ارواح خبیثی روبه رو می شود که باورهای علمی اش را به چالش می کشند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم وینچستر بر اساس داستان واقعی «عمارت وینچستر» (Winchester Mystery House) و «سارا وینچستر» (Sarah Winchester) ساخته شده است. سارا وینچستر، همسر ویلیام ویرت وینچستر (وارث شرکت اسلحه سازی وینچستر)، پس از مرگ شوهر و تنها فرزندش، آنی، دچار افسردگی شدید شد.

سارا معتقد بود که خانواده اش توسط ارواح کسانی که با تفنگ های وینچستر کشته شده اند، نفرین شده اند. یک واسطه روحی به او گفت که برای آرام کردن این ارواح و محافظت از خود، باید خانه ای بسازد و هرگز دست از ساخت و ساز برندارد. از این رو، او کار ساخت و ساز عمارتش را در سال 1886 در سن خوزه، کالیفرنیا، آغاز کرد و این ساخت و ساز به مدت 38 سال، تا زمان مرگش در سال 1922، به صورت 24 ساعته ادامه یافت.

عمارت وینچستر به یک پیچ و خم عجیب و غریب با 160 اتاق، بیش از 2000 در، 10000 پنجره، 47 شومینه و پله هایی که به هیچ جا نمی رسند، درهایی که به دیوار باز می شوند و راهروهای بن بست تبدیل شد. سارا معتقد بود که این طراحی پیچیده ارواح را گیج می کند. او هر شب را در اتاق های مختلف می گذراند تا از ارواح خبیث دور بماند و با ارواح خوب مشورت کند. عمارت وینچستر امروز یکی از جاذبه های توریستی معروف در آمریکاست و به عنوان یکی از مکان های «تسخیرشده» شناخته می شود. فیلم به خوبی جنون، وحشت و تنهایی سارا وینچستر را در میان این پیچ و خم های مرموز به تصویر می کشد.

20. The Entity (موجودیت)

سال ساخت: 1982، امتیاز IMDB: 6.6، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
کارلا مورن، مادری تنها که با سه فرزندش در کالیفرنیا زندگی می کند، ناگهان مورد حملات وحشیانه و غیرقابل توضیح یک موجود نامرئی قرار می گیرد. این حملات فیزیکی شامل ضرب و شتم و آزار جنسی است که او را به شدت وحشت زده و آشفته می کند. کارلا در ابتدا نمی تواند به کسی درباره این تجربه بگوید، زیرا می ترسد که او را دیوانه بنامند. اما با شدت گرفتن حملات، او به دنبال کمک پزشکی و روانشناختی می رود. وقتی هیچ درمان علمی جواب نمی دهد، کارلا به کمک گروهی از محققان ماوراءالطبیعه و دانشمندان، سعی می کند این موجودیت را شناسایی و با آن مقابله کند. فیلم، نبرد او را برای اثبات واقعیت تجربه خود و نجات از دست این نیروی پلید به تصویر می کشد.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم موجودیت بر اساس داستان واقعی و بحث برانگیز «کارلا مورن» (Carla Moran) ساخته شده است. کارلا مورن (که در واقعیت با نام مستعار «دورس بیمن» Doris Bither شناخته می شود)، در اواسط دهه 1970 در کالیفرنیا ادعا کرد که توسط یک موجود نامرئی مورد آزار و اذیت فیزیکی و جنسی قرار می گیرد.

این رویدادها در منزل او در کالور سیتی، کالیفرنیا رخ داد. دورس گزارش داد که اشیاء در خانه به خودی خود حرکت می کنند، صداهای عجیب و غریب می شنود و او مورد حملات فیزیکی وحشیانه ای قرار می گیرد که منجر به کبودی و خراش روی بدنش می شود. او و فرزندانش حتی ادعا کردند که موجودیت نامرئی او را به طور جنسی مورد آزار قرار داده است.

این پرونده به شدت مورد توجه محققان ماوراءالطبیعه از جمله «دکتر بری تاف» (Dr. Barry Taff) و «کری شِرمان» (Kerry Gaynor) قرار گرفت. آن ها تحقیقات گسترده ای انجام دادند، از خانه دورس بازدید کردند و حتی تلاش کردند تا با این موجودیت ارتباط برقرار کنند. آن ها شاهد برخی پدیده های غیرقابل توضیح، مانند جابه جایی اشیاء و تغییرات دمایی، بودند. هرچند که جامعه علمی به این ادعاها با شک و تردید نگریست، اما این پرونده به یکی از شناخته شده ترین موارد پلیترگایست و تسخیر در تاریخ معاصر تبدیل شده است. فیلم موجودیت به خوبی ترس، درماندگی و مبارزه دورس را برای نجات از دست این نیروی نامرئی به تصویر می کشد.

21. خانه اشباح در کانتیکت (The Haunting in Connecticut)

سال ساخت: 2009، امتیاز IMDB: 5.9، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: فراطبیعی، ترسناک

خلاصه داستان فیلم:
خانواده اسندکر برای درمان سرطان پسرشان، مت (Matt)، به خانه ای قدیمی و بزرگ در کانتیکت نقل مکان می کنند تا به بیمارستان نزدیک تر باشند. اما این خانه به زودی به یک کابوس تبدیل می شود. مت شروع به دیدن ارواح و تجربیات وحشتناک می کند. خانواده به تدریج متوجه می شوند که خانه قبلاً یک سالن تشریح و سردخانه بوده و مراسم های احضار روح و ارتباط با مردگان در آنجا انجام می شده است. مت به شدت تحت تأثیر نیروهای شیطانی قرار می گیرد و خانواده برای نجات جان خود و پسرشان باید با این ارواح خبیث مبارزه کنند. فیلم، رویدادهای هولناک و نبرد یک خانواده با نیروهای ماوراءالطبیعه را به تصویر می کشد.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم خانه اشباح در کانتیکت بر اساس داستان واقعی و ادعاهای خانواده «اسندکر» (Snedeker) ساخته شده است. این رویدادها در سال 1986 در خانه سابق یک سالن تشریح و سردخانه در سوتینگتون، کانتیکت رخ داد.

لورن و آلن اسندکر به همراه فرزندانشان به این خانه نقل مکان کردند. پسر بزرگشان، مت اسندکر، که در حال درمان سرطان بود، اولین کسی بود که پدیده های ماوراءالطبیعه را تجربه کرد. او ادعا کرد که ارواح و چهره های ترسناکی را در خانه می بیند و با تجربیات وحشتناکی روبه رو می شود. خانواده اسندکر گزارش دادند که در خانه، اشیاء خودبه خود حرکت می کردند، صداهای نامفهوم شنیده می شد، بوی تعفن در خانه می پیچید و حتی موجودات تاریکی را مشاهده کرده اند.

همانند بسیاری از پرونده های مشهور ماوراءالطبیعه، اد و لورین وارن نیز برای بررسی این خانه وارد عمل شدند. آن ها پس از بازدید از خانه، ادعا کردند که خانه به شدت توسط موجودات شیطانی و ارواح خبیث تسخیر شده است. آن ها چندین مراسم جن گیری و پاک سازی در خانه انجام دادند. در حالی که فیلم برای دراماتیزه کردن، تغییراتی در جزئیات وقایع ایجاد کرده است، اما هسته اصلی داستان، یعنی تسخیر خانه و رنج خانواده اسندکر، به گفته خودشان، واقعی است. این پرونده نیز یکی از شناخته شده ترین موارد تسخیر و فعالیت های پلیترگایست در تاریخ آمریکاست که همچنان بحث برانگیز باقی مانده است.

22. پرونده 39 (Case 39)

سال ساخت: 2009، امتیاز IMDB: 6.2، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: وحشت روانشناختی، تریلر

خلاصه داستان فیلم:
امیلی جنکینز، مددکار اجتماعی، پرونده ای جدید و نگران کننده از دختری 10 ساله به نام لیلیت سولیوان را دریافت می کند. لیلیت از سوی والدین خود مورد آزار و اذیت قرار گرفته و در نهایت، امیلی او را از خانواده وحشتناکش نجات می دهد و تصمیم می گیرد تا او را نزد خود نگه دارد. اما به زودی امیلی متوجه می شود که لیلیت یک قربانی عادی نیست. اتفاقات وحشتناک و مرموز در اطراف امیلی و نزدیکانش آغاز می شود و او به تدریج پی می برد که لیلیت قدرت های ماوراءالطبیعه ای دارد و با نیروهای اهریمنی ارتباط دارد. امیلی باید برای نجات جان خود و دوستانش، با این نیروی پلید که در ظاهر یک کودک معصوم پنهان شده است، مقابله کند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم پرونده 39 به طور مستقیم بر اساس یک پرونده واحد واقعی ساخته نشده است، اما از چندین پرونده واقعی کودک آزاری که با جنبه های روانشناختی و حتی ادعاهای ماوراءالطبیعه در هم تنیده شده اند، الهام گرفته است. در تاریخ جنایی، موارد متعددی از کودکان آزار دیده وجود داشته که خود به دلایل مختلف (اغلب به دلیل آسیب های شدید روانی) رفتارهای خشونت آمیز و غیرعادی از خود نشان داده اند.

یکی از پرونده های واقعی که ممکن است به طور غیرمستقیم الهام بخش این گونه داستان ها باشد، پرونده های کودکانی است که به دلیل اختلالات روانی شدید یا تأثیرات محیطی مخرب، رفتارهایی فراطبیعی یا شیطانی از خود بروز داده اند. این فیلم به بررسی این ایده می پردازد که آیا یک کودک می تواند ذاتاً شرور باشد یا اینکه شرارت او نتیجه آسیب های روانی و محیطی است. همچنین، پرونده هایی از کودکانی که به دلیل مشکلات روانی، قادر به تشخیص واقعیت از خیال نیستند و رفتارهایی مخرب از خود نشان می دهند، می تواند به این داستان الهام بخشیده باشد. تمرکز فیلم بر وحشت روانشناختی و عدم اطمینان به ظاهر معصومانه لیلیت، ریشه های عمیقی در ترس های واقعی جوامع از آسیب پذیری کودکان و احتمال وجود شرارت ذاتی دارد، حتی اگر داستان آن کاملاً مستند نباشد.

23. ماهی مرکب و نهنگ (The Squid and the Whale)

سال ساخت: 2005، امتیاز IMDB: 7.3، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: کمدی-درام

خلاصه داستان فیلم:
خانواده برکمن، شامل والدین روشنفکر و نویسنده (برنارد و جوآن) و دو پسر نوجوانشان (والت و فرانک)، در بروکلین زندگی می کنند. پس از سال ها زندگی پر از تنش، برنارد و جوآن تصمیم به طلاق می گیرند. این جدایی، تأثیر عمیقی بر روی پسرانشان می گذارد و آن ها را مجبور می کند که طرف یکی از والدین را بگیرند. والت، پسر بزرگ تر، سعی می کند خود را با پدرش همسو کند، در حالی که فرانک، پسر کوچک تر، بیشتر به مادرش نزدیک می شود. فیلم، با نگاهی طنزآمیز و در عین حال تلخ، به پیچیدگی های طلاق، روابط خانوادگی آشفته و بلوغ دو نوجوان در سایه این جدایی می پردازد. این داستان، به زندگی شخصی و تجربیات دوران کودکی کارگردان، نوآ بامباک، بسیار نزدیک است.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم ماهی مرکب و نهنگ به طور مستقیم بر اساس تجربیات شخصی «نوآ بامباک» (Noah Baumbach)، نویسنده و کارگردان فیلم، در دوران کودکی و طلاق والدینش ساخته شده است. این فیلم یک اثر اتوبیوگرافیک است که به دقت و با جزئیات به مسائل خانوادگی و جدایی والدین بامباک می پردازد.

والدین نوآ بامباک، «جاناتان بامباک» (Jonathan Baumbach) و «سارال بامباک» (Georgia Brown)، هر دو نویسنده بودند. پدرش، جاناتان، یک رمان نویس و منتقد ادبی بود که شبیه به شخصیت برنارد در فیلم است. مادرش نیز به عنوان نویسنده و منتقد فعالیت می کرد و شباهت هایی به شخصیت جوآن دارد. طلاق آن ها و تأثیری که بر نوآ و برادرش، نیکو، گذاشت، هسته اصلی داستان فیلم را شکل می دهد.

بامباک در این فیلم، نه تنها به جزئیات طلاق و کشمکش های والدینش می پردازد، بلکه تأثیر این رویداد را بر خود و برادرش در دوران نوجوانی به تصویر می کشد. والت، شخصیت پسر بزرگ تر، تا حدی نماینده خود نوآ بامباک است که در این دوره حساس زندگی، تلاش می کند با هویت و موقعیت جدید خانوادگی خود کنار بیاید. این فیلم به دلیل صداقت و واقع گرایی در به تصویر کشیدن درد و رنج ناشی از طلاق و پیچیدگی های روابط خانوادگی، بسیار مورد تحسین قرار گرفت و نشان داد که چگونه تجربیات واقعی زندگی می توانند به آثاری هنری و عمیق تبدیل شوند.

24. شکارچی انسان (Manhunter)

سال ساخت: 1986، امتیاز IMDB: 7.2، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: نئو-نوآر، تریلر، جنایی

خلاصه داستان فیلم:
ویل گراهام، مأمور سابق اف بی آی که توانایی خاصی در همذات پنداری با قاتلان دارد، پس از یک فروپاشی روانی ناشی از پرونده هانیبال لکتر، بازنشسته شده است. اما زمانی که یک قاتل زنجیره ای وحشی به نام «پری دندان» (Tooth Fairy) که خانواده ها را در شب ماه کامل به قتل می رساند، شروع به فعالیت می کند، جک کرافورد (رئیس سابق گراهام) از او درخواست کمک می کند. گراهام برای فهمیدن ذهنیت قاتل و حل پرونده، مجبور می شود بار دیگر با هانیبال لکتر در زندان ملاقات کند. او درگیر یک بازی روانی با لکتر و قاتل سریالی می شود تا بتواند او را پیش از قتل های بعدی متوقف کند.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم شکارچی انسان اولین اقتباس سینمایی از رمان اژدهای سرخ (Red Dragon) اثر توماس هریس است که شخصیت هانیبال لکتر را معرفی کرد. همانطور که پیش تر در فیلم سکوت بره ها اشاره شد، شخصیت هانیبال لکتر و قاتل زنجیره ای «پری دندان» (که نام واقعی او فرانسیس دولارهید است) از چندین قاتل زنجیره ای واقعی الهام گرفته شده اند:

  • هانیبال لکتر: شخصیت کاریزماتیک و آدم خوار لکتر، از قاتلان باهوش و جذابی مانند «تد باندی» (Ted Bundy) و «جری برودوس» (Jerry Brudos) الهام گرفته شده است. همچنین، گفته می شود که هریس برای خلق لکتر از پرونده یک جراح مکزیکی به نام «آلبرتو گویرا بلانکو» (Alfredo Ballí Treviño) الهام گرفته است که به دلیل جراحی های غیرقانونی و قتل های فجیع شناخته شده بود.
  • فرانسیس دولارهید (پری دندان): این شخصیت که قربانیان خود را به قتل می رساند و جسد آن ها را تغییر شکل می دهد، از ترکیبی از قاتلان واقعی مانند «رابرت هانسن» (Robert Hansen) که زنان را در بیابان شکار می کرد و «ریچارد چیس» (Richard Chase) معروف به «خون آشام ساکرامنتو» که به خانه ها نفوذ می کرد و قربانیان خود را سلاخی می کرد، الهام گرفته شده است.

توماس هریس برای نگارش رمان های خود، تحقیقات گسترده ای در زمینه روانشناسی جنایی و پرونده های واقعی قتل های سریالی انجام داده بود. او با مأموران اف بی آی که روی این پرونده ها کار می کردند، مصاحبه کرده بود و توانسته بود جزئیات دقیقی از ذهنیت قاتلان و روش های پلیس در تحلیل جرم را به تصویر بکشد. فیلم شکارچی انسان به خوبی وحشت روانشناختی ناشی از مواجهه با چنین ذهن هایی را به مخاطب منتقل می کند.

«تخیل قوی تر از واقعیت است، اما واقعیت، از هر تخیلی وحشتناک تر است.»

25. شهری که از غروب آفتاب وحشت داشت (The Town That Dreaded Sundown)

سال ساخت: 1976 (نسخه اصلی) / 2014 (بازسازی)، امتیاز IMDB: 5.6 (نسخه 2014)، کشور سازنده: آمریکا، ژانر: اسلشر، وحشت واقعی

خلاصه داستان فیلم:
نسخه اصلی فیلم در سال 1976، به صورت مستندگونه، داستان قتل های واقعی را روایت می کند که در سال 1946 در شهر کوچک تگزاسارکانا رخ داد. یک قاتل مرموز و نقاب دار که به «قاتل فانتوم» معروف شده بود، به طور سریالی زوج های جوان را در این شهر کوچک به قتل می رساند. پلیس و کل شهر درگیر یافتن این قاتل مرموز می شوند، اما فانتوم هرگز دستگیر نمی شود. فیلم، تلاش های پلیس، ترس و وحشت مردم شهر و جنایات هولناکی را که قاتل مرتکب می شود، به تصویر می کشد. نسخه بازسازی شده سال 2014 نیز، با تلفیق داستان اصلی و روایت معاصر، به بررسی میراث این قتل ها می پردازد.

داستان واقعی پشت فیلم: کابوسی که حقیقت داشت!
فیلم شهری که از غروب آفتاب وحشت داشت بر اساس پرونده واقعی و حل نشده «قاتل فانتوم» (Phantom Killer) یا «قاتل ماه کامل» (Moonlight Murders) ساخته شده است. این قتل ها در سال 1946 در تگزاسارکانا، شهری در مرز تگزاس و آرکانزاس رخ داد.

بین فوریه تا مه 1946، یک قاتل نقاب دار (که هویتش هرگز فاش نشد) به پنج نفر حمله کرد و سه نفر از آن ها را به قتل رساند. قربانیان عمدتاً زوج های جوانی بودند که در مناطق خلوت پارک شده بودند. قاتل از سلاح های مختلفی از جمله تپانچه و چاقو استفاده می کرد. این قتل ها باعث وحشت گسترده ای در شهر شد و زندگی عادی مردم را مختل کرد. مردم پس از غروب آفتاب از خانه هایشان خارج نمی شدند و کسب وکارها تحت تأثیر قرار گرفتند.

پلیس و اف بی آی تحقیقات گسترده ای انجام دادند، اما با وجود ده ها مظنون و تلاش های بی وقفه، قاتل فانتوم هرگز شناسایی و دستگیر نشد. این پرونده به یکی از مرموزترین پرونده های قتل حل نشده در تاریخ آمریکا تبدیل شده است. فیلم 1976 به خوبی فضای ترس و وحشت آن دوران را بازسازی می کند و بر این واقعیت تأکید دارد که برخی از هیولاها هرگز پیدا نمی شوند.

پرونده های واقعی که هنوز حل نشده اند

در دنیای واقعی، بسیاری از پرونده های جنایی و ماوراءالطبیعه وجود دارند که با گذشت سال ها همچنان رازآلود و حل نشده باقی مانده اند. این عدم قطعیت، به خودی خود می تواند از هر داستان تخیلی ترسناک تر باشد. برخی از فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت، از این پرونده های حل نشده الهام گرفته اند و حس دلهره و ابهام را به مخاطب منتقل می کنند. پرونده هایی مانند «قاتل زودیاک» (Zodiac Killer) که هویت واقعی اش هرگز فاش نشد و نامه های رمزگذاری شده اش هنوز هم منبع گمانه زنی است، یا «قاتل فانتوم» در تگزاسارکانا (The Town That Dreaded Sundown) که پس از قتل های زنجیره ای خود ناپدید شد و هیچ ردی از او باقی نماند، از جمله این موارد هستند. این پرونده ها به ما یادآور می شوند که تاریکی و شرارت همیشه چهره مشخصی ندارد و گاهی اوقات، هیولاها می توانند آزادانه در میان ما قدم بزنند، بی آنکه هرگز شناخته شوند. این واقعیت، عمق ترس و تأمل ما را درباره ماهیت ناشناخته های جهان افزایش می دهد.

سوالات متداول

آیا همه فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت دقیقاً همان اتفاقات را نشان می دهند؟

خیر، بسیاری از فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت برای دراماتیزه کردن و افزایش جذابیت سینمایی، تغییراتی در جزئیات وقایع اصلی ایجاد می کنند. این تغییرات می توانند شامل اضافه کردن شخصیت ها، تغییر زمان بندی رویدادها، یا اغراق در برخی جنبه ها باشند. فیلم ها معمولاً از هسته اصلی داستان واقعی الهام می گیرند اما در روایت آن آزادی عمل دارند.

ترسناک ترین داستان واقعی که تاکنون به فیلم تبدیل شده کدام است؟

تعریف ترسناک ترین ذهنی است، اما بسیاری پرونده «آنلیز میشل» (الهام بخش فیلم جن گیری امیلی رز) را به دلیل جزئیات مستند و دلخراش جن گیری و مرگ او، یکی از ترسناک ترین ها می دانند. همچنین، پرونده «اد گین» (الهام بخش کشتار با اره برقی در تگزاس و سکوت بره ها) به دلیل ماهیت غیرانسانی و سادیستی اعمالش، از نظر بسیاری وحشتناک ترین داستان واقعی محسوب می شود.

چطور می توان صحت داستان های واقعی پشت فیلم ها را بررسی کرد؟

برای بررسی صحت داستان های واقعی پشت فیلم ها، می توانید به منابع مستند و تحقیقاتی معتبر مراجعه کنید. کتاب هایی که به طور خاص به پرونده های جنایی واقعی یا پدیده های ماوراءالطبیعه می پردازند، گزارش های پلیس و دادگاه (در صورت عمومی بودن)، مصاحبه با بازماندگان یا محققان، و مقالات علمی و خبری معتبر، می توانند اطلاعات دقیق تری را ارائه دهند. جستجو با نام های واقعی افراد و مکان های درگیر در پرونده، به یافتن این منابع کمک می کند.

آیا محققانی مانند اد و لورین وارن واقعا وجود داشتند؟

بله، اد و لورین وارن، زوجی واقعی بودند که به عنوان محققان مشهور مسائل ماوراءالطبیعه شناخته می شدند. آن ها پرونده های بسیاری را مورد بررسی قرار دادند و ادعا کردند که صدها مورد تسخیر، جن گیری و فعالیت پلیترگایست را مستند کرده اند. داستان های مربوط به آن ها و تحقیقاتشان، الهام بخش چندین فیلم محبوب مانند احضار و آنابل بوده است. موزه ماوراءالطبیعه وارن نیز که توسط آن ها تأسیس شد، اشیاء تسخیرشده از پرونده هایشان را در خود جای داده است.

نتیجه گیری

در این مقاله به بررسی جامع و تحلیلی محبوب ترین فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت پرداختیم. از کابوس های خانوادگی تسخیر شده گرفته تا قتل های زنجیره ای بی رحمانه و داستان های بقا در برابر طبیعت وحشی، هر یک از این آثار سینمایی یادآور می شوند که مرز میان خیال و واقعیت، گاهی به نازکی یک تار مو است. وحشتی که از دل حقایق تلخ و پرونده های مستند سرچشمه می گیرد، تجربه ای به مراتب عمیق تر و ماندگارتر از هر داستان تخیلی را به ارمغان می آورد؛ زیرا ما را با تاریک ترین جنبه های وجود انسان و نیروهای غیرقابل درک مواجه می سازد.

این فیلم ها نه تنها سرگرمی بخش هستند، بلکه به ما این امکان را می دهند که از دریچه ای امن به جنبه های پنهان و دلهره آور جهان پیرامون خود نگاه کنیم و درباره حقیقت، شرارت و مقاومت انسانی به تفکر بپردازیم. این آثار به ما نشان می دهند که ترسناک ترین داستان ها، گاهی اوقات همان هایی هستند که واقعاً اتفاق افتاده اند. حال که این داستان های واقعی را مطالعه کردید، کدام فیلم یا داستان برای شما وحشتناک تر بود؟ تجربیات و فیلم های پیشنهادی خود را با ما در میان بگذارید تا این گفت وگو درباره دنیای ترسناک اما جذاب فیلم های واقعی، ادامه پیدا کند.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "۱۰ محبوب ترین فیلم ترسناک بر اساس واقعیت (معرفی کامل)" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "۱۰ محبوب ترین فیلم ترسناک بر اساس واقعیت (معرفی کامل)"، کلیک کنید.